برای مشاهده مقالات هر پرونده روی عنوان آن کلیک نمایید
|
|
نتيجه جستجو براي يافتن کليد واژه : چریک های فدایی خلق |
|
|
شرح نیم ساعت درگیری در پاسگاه سیاهکل
|
هفت، هشت مرد جوان از کوه آمدند و از رودخانه رد شدند. قد بلند و چهارشانه و همه مسلح بودند. چهرههایشان آشنا بود...با یک مینیبوس فورد آلمانی آمدند و به سمت پاسگاه رفتند و آنجا را گرفتند. بعد از همین جا برگشتند به جنگل...از پاسگاه بیرون آمدند و خواستند بروند که دیدند ماشینشان خراب شده و نمیتوانند بروند. مردم هل دادند...یکیشان به من گفت بیا کمک کن. اما من از ترس فرار کردم...ما را که بردند سربازی میگفتند اینها سیاهکلی هستند. خرابکارند، چریک هستند. يکشنبه 20 بهمن 1392 |
|
|
|
سیاهکل؛ شهری که در یک عصر پنهان شد
|
حمید اشرف به تصمیم گروه برای حمله به ژاندارمری در روز ۱۹ بهمن اشاره میکند. اما آنچه بعد از دستگیری هادی بنده خدا لنگرودی رخ میدهد کمی با برنامه داشتن این گروه در تضاد است. او از طرف رفقا برای آگاه شدن از وضعیت ایرج نیری به شبخوسلات میرود و در آنجا توسط گروهی از محلیها دستگیر میشود و در حالی که از کتک خوردن بیهوش شده بود به سیاهکل منتقل میشود...ماجرای دستگیری هادی بنده خدا لنگرودی توسط روستاییان را شاهدان عینی در سیاهکل هم تائید میکنند. دوشنبه 28 بهمن 1392 |
|
|
|
گفتوگوی تاریخ ایرانی با رئیس وقت پاسگاه سیاهکل: مردم محلی از چریکها حمایت نکردند
|
چریکها قبل از سیاهکل، در هشتپر و رضوانشهر حمله کرده بودند...چریکها عمدتا خودشان را جنگلبان معرفی میکردند...هدف از حمله به پاسگاه آزادسازی یکی از همفکرانشان بود. آنها نمیدانستند که از این جنگل به شهر نمیرسند، چون جنگل سیاهکل بنبست بود...چریکها وقتی به پاسگاه حمله کردند ۹ قبضه اسلحه را برداشته و نگهبان پاسگاه را هم کشتند...۴۰ روز در آمادهباش بودیم. فضای کلی این بود که اگر به هوش نباشیم چریکها حمله خواهند کرد و این بار سر ژاندارمها را خواهند برید... مدیریت منطقه در دست ارتش و ساواک بود. شنبه 19 بهمن 1392 |
|
|
|
|